بسم الله الرحمن الرحیم

 قسمت اول را از اینجا بخوانید 

پروانه به همه ی همراهای بیمارهای دیگه توجه نشون میداد!

به شال و مانتوی همراه یکی از بیمارا گیر داده بود و مدام دست می کشید و می‌گفت وای چه خوشگله! از کجا خریدی؟! 

و همراه بیمار با صورتی که ترس ازش می بارید تنها لبخند می زد و سعی می‌کرد با بی محلی پروانه رو از خودش دور کنه! ولی پروانه کوتاه بیا نبود و حتی محکم بغلش کرد! 

ادامه مطلب

خاطرات یک روان پرستار _ قدر امنیت را بدانیم

خاطرات یک روان پرستار _ سقوط از درخت

خاطرات یک روان پرستار_ به فصل پروانه ها (قسمت دوم)

پروانه ,  ,خودش ,رو ,کنه ,ولی ,بی محلی ,با بی ,می‌کرد با ,سعی می‌کرد ,محلی پروانه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رسالت دیدبان موبایل وحید Mobile Vahid بتن ریزی کف و سقف محوطه کافی نت انلاین پرسپولیس l0vebook شرکت ایزوگام یک ساخت میز ناهارخوری طراحی جهان وب